دریغ داشتن. مضایقه کردن. ندادن چیزی یا از چیزی به کسی. کوتاهی کردن. خویشتن داری کردن. امتناع و مخالفت کردن. منع کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). انکار کردن و رد کردن و امتناع نمودن و بازداشتن و ترک کردن و دور کردن، زاریدن و ناله کردن و افسوس کردن، رحم کردن، حسرت داشتن. (ناظم الاطباء)
دریغ داشتن. مضایقه کردن. ندادن چیزی یا از چیزی به کسی. کوتاهی کردن. خویشتن داری کردن. امتناع و مخالفت کردن. منع کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). انکار کردن و رد کردن و امتناع نمودن و بازداشتن و ترک کردن و دور کردن، زاریدن و ناله کردن و افسوس کردن، رحم کردن، حسرت داشتن. (ناظم الاطباء)
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه